نجات یافتن نیکوکار و هلاکت بدکار
با گروهى از بزرگان در کشتى نشسته بودم . کشتى کوچکى پشت سر ما غرق شد. دو برادر از آن کشتى کوچک ، در گردابى در حال غرق شدن بودند. یکى از بزرگان به کشتیبان گفت : ((این دو نفر را از غرق نجات بده که اگر چنین کنى ، براى هر کدام پنجاه دینار به تو مى دهم . ))
کشتیبان خود را به آب افکند و شنا کنان به سراغ آنها رفت و یکى از آنها را نجات داد، ولى دیگرى غرق و هلاک شد.
به کشتیبان گفتم : لابد عمر او به سر آمده بود و باقیمانده اى نداشت ، از این رو این یکى نجات یافت و آن دیگر به خاطر تاءخیر دستیابى تو به او، هلاک گردید.
کشتیبان خندید و گفت : آنچه تو گفتى قطعى است که عمر هر کسى به سر آمد، قابل نجات نیست ، ولى علت دیگرى نیز داشت و آن اینکه : میل خاطرم به نجات این یکى بیشتر از آن هلاک شده بود، زیرا سالها قبل ، روزى در بیابان مانده بودم ، این شخص به سر رسید و مرا بر شترش سوار کرد و به مقصد رسانید، ولى در دوران کودکى از دست آن برادر هلاک شده ، تازیانه اى خورده بودم .
گفتم : صدق الله ، خدا راست فرمود که :
من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها :
کسى که کار شایسته اى انجام دهد، سودش براى خود او است . و هر کس بدى کند به خویشتن بدى کرده است .
تا توانى درون کس متراش
کاندر این راه خارها باشد
کار درویش مستمند برآر
که تو را نیز کارها باشد
بام ایران ، استان چهارمحال و بختیاری است و بلندترین نقطه ایران قله دماوند است.
تو آفتاب بگذاری راه می افتد(به خط بسیار بد می گویند)
قرآن رابطه ی خداوند و انسان را بر چه اصلی تو صیف می کند ؟
پاسخ صحیح را به صورت شماره سوال:پاسخ صحیح به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید. مثال: از چپ به راست بخوانید 16359:4 |
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.