حکایت اعراب و مرد فیلسوف نما
داستانی جالب و آموزنده ، حکایت اعراب و مرد فیلسوف نما
عرب صحرانشینی بر شتر دو لنگه، جوال بار کرده و خود بر روی آن نشسته بود. اتفاقا مردی فیلسوف نما و پر حرف که پیاده همراه او شده بود از او پرسید : «وطن تو کجاست ؟»
عرب بادیه نشین جواب داد : «بادیه …»
فیلسوف نما : «در این دو لنگه جوال چه داری ؟»
اعرابی : «در یک لنگه گندم و در لنگه ی دیگر ریگ.»
فیلسوف نما : «چرا ریگ بار کردی ؟»
اعرابی : «تا آن لنگه جوال سنگینی نکند و نیفتد.»
فیلسوف نما : «عقل حکم می کند که نیمی از گندم را در لنگه

عقرب های دریایی شکارچیان درنده ای بودند که انبرکهای دندانه دار برای گرفتن غذایشان داشتند. آنها در همان دوران زندگی کوسه های اولیه زندگی می کردند و طولشان به دو متر می رسید.
قلم در دست دشمن است( آنچه می گوید یا می کند از روی عداوت و کینه است )
کلمه نغز به چه
![]() |
پاسخ صحیح را به صورت شماره سوال:پاسخ صحیح به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید. مثال: از چپ به راست بخوانید 9146:1 |
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.