قلیان کریم خان زند و درویش، داستانک
قلیان کریم خان زند و درویش
درویشی تهیدست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشارههای تو برای چه بود؟»
درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»
کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»
درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان
قصری که در آن ناپلئون حکومت می کرد ، باغش در جهان نظیر ندارد. استخرهایش به روش های جکوزی امروز ساخته شده است. این قصر واقعاً جالب و زیباست و نمایانگر معماری کلاسیک فرانسه می باشد.
لالایی بلدی ،چرا خوابت نمی بره( چرا به دیگران پند و اندرز می دهی ولی خودت عمل نمی کنی )
پاسخ صحیح را به صورت شماره سوال:پاسخ صحیح به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید. مثال: از چپ به راست بخوانید 11773:2 |
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.