داستان بسیار زیبای ماهیگیر فقیر
داستان بسیار زیبای ماهیگیر فقیر
در زمانهای بسیار دور ، زن و مرد فقیری کلبه ای نزدیک رودخانه داشتند و با ماهیگیری و بافتن تور برای مردم، پولی به دست می آوردند و زندگی خود و دو فرزندشان را اداره می کردند. اما یک روز آب رودخانه بالا آمد و کلبه ی کوچک آنها را خراب کرد. زن و دختر و پسر کوچولویش به شدت سرما خوردند و بیمار شدند. مرد هم ناراحت و درمانده به دنبال فراهم کردن غذا و دارو برای آنها بود، اما هیچکس حاضر نبود پولی به او قرض بدهد .
مردم در مقابل التماسهای او بی تفاوت شانه بالا می انداختند و

ماموت ها که 10 هزار سال پیش منقرض شدند تا 6 سالگی شیر مادرشان را می خوردند.
ابرو خم نکردن (یا) خم به ابرو نیاوردن (سختی را به روی خود نیاوردن)
در ادبیات گل داغدار اقب کدام گل است؟
![]() |
پاسخ صحیح را به صورت شماره سوال:پاسخ صحیح به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید. مثال: از چپ به راست بخوانید 1629:2 |
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.