نبوغ ذاتی اینه
نبوغ ذاتی اینه
با اتوبوس از یه شهر دیگه داشتم میومدم یه
بچه ء 5-6 ساله رو صندلی جلویی بغل مامانش یه شکلات کاکایویی رو هی میگرف
طرف من هی میکشید طرف خودش. منم کرمم گرفت ایندفعه که بچه شکلاتو آورد یه
گاز بزرگ زدم!بچه یکم عصبانی شد ولی مامان باباش بهش یه شکلات دیگه
دادن.خیلی احساس شعف میکردم که همچین شیطنتی کردم .یکم که گذشت دیدم تو
شکمم داره یه اتفاقایی میوفته.رفتم به راننده گفتم آقا نگه دار من برم
دستشویی. خلاصه حل شد.یه ربع نگذشه بود باز همون اتفاق افتاد.دوباره
رفتم...سومین بار دیگه مسافرا چپ چ
ایجاد کننده
 هق هق
 فاطمه مهلبان
 دنیای بی مرام
  شهدای مدافع حرم ۱۸۲
 بهترین دوست، خداست،
 برای عشق پنهانم !
 بی تو هیچم
 مخاطب خاص!
 مهر اتصال
 javid.jaji
 داستانک
 دل نوشته های خودم
 زندگیه
صفحات ایجاد شده توسط اعضا