غزلیات دفاع مقدس سعیدی راد -دو کوه
در غزلهایی که اشاره مستقیم به دفاع
مقدس یا ائمه اطهار (ع) هم نیست وضوح این
عقاید رنگ دیگری به قول و غزل این عزیز
داده است که دل نشینی و زیبایی اثر را
بیشتر می کند اما جاییکه این عدم صراحت
مراعات نشده شعر به اخوانیاتی می رسد که
صرفا یاد و یادآوری است . مثل مثنوی
سرداران که شروع زیبا و بیانی تاثیر
گذار دارد و در ادامه بیشتر ذهن شاعر
معطوف آوردن اسامی عزیزان شهیدی است که
نقش اسطوره ای و سمبلیک در این اثر پیدا
نمی کنند هر چند که مقام و عظمت شان بر
کسی پوشیده نیست و حق شان هم بیشتر از
این هاست اما ان
در غزلهایی که اشاره مستقیم به دفاع مقدس یا ائمه اطهار (ع) هم نیست وضوح این عقاید رنگ دیگری به قول و غزل این عزیز داده است که دل نشینی و زیبایی اثر را بیشتر می کند اما جاییکه این عدم صراحت مراعات نشده شعر به اخوانیاتی می رسد که صرفا یاد و یادآوری است . مثل مثنوی سرداران که شروع زیبا و بیانی تاثیر گذار دارد و در ادامه بیشتر ذهن شاعر معطوف آوردن اسامی عزیزان شهیدی است که نقش اسطوره ای و سمبلیک در این اثر پیدا نمی کنند هر چند که مقام و عظمت شان بر کسی پوشیده نیست و حق شان هم بیشتر از این هاست اما انتظار از بزرگی مثل سعیدی راد هم بیشتر و بیشتر از این هاست . ساختار بیانی، مضمون گرایی ،حرکت به سمت سهل ممتنع ،پرهیز از مغلق گویی، استفاده از اوزان مانوس و حرکت در هنجار زبانی و ... شاکله بیانی و زبانی این عزیز در این مجموعه است که هم در غزل و هم مثنوی و دوبیتی و ... دیده می شود
در اشعار سپید هم این روند ادامه دارد و شاید به شیوه و شگرد سید علی صالحی نباشد اما شعر های سپید این مجموعه فرم گرایانه نبوده و به زبان گفتار نزدیک تر است . فضاهای متعارف و ملموسی که در آنها شاعر عطر شعرش را راحت تر به مخاطب می رساند
دو کوهه
ایستگاهی از آسمان است /
اندیمشک ایستگاهی از آسمان /
دزفول و خرمشهر و هویزه نیز ... /
افسوس دیگر /
پای هیچ قطاری /
به آسمان نمی رسد (ص 220)
سعیدی راد در اشعار کلاسیک و سپید به راحتی با شعر برخورد می کند و لحظات تامل برانگیزی را برای مخاطب به ارمغان می آورد ولی در اشعار سپید کوتاهش با اینکه ساختار شعری اش همان است اما در استفاده از کلمات به صرافت عمل می کند و حاصل آن اشعاری است موجز و هنرمندانه با کمترین کلمات :
دل به این قطار ها مبند /
شهدا /
از آسمان می آیند ( ص 290 )
اسمش را می پرسم
/ - باران /
چتری از لای انگشتانم می روید ! (ص 282 )
زیبایی های این مجموعه در این مختصر خلاصه نمی شود و با توجه به طولانی شدن این پست دعوت می کنم که خودتان با خواندن این اثر به آنها بپردازید در خاتمه غزلی از ایشان را با هم می خوانیم :
بعد از آن سال های دل تنگی
شب شده ست و هنوز ساعت هاست زیر این تک درخت منتظرم
تا بیاید عزیز هرشب من تا بیاید رفیق همسفرم
همسفر بوده با دلم هر روز در هیاهوی گرم حادثه ها
آن که امشب به یاد او مهتاب دست مهری کشیده روی سرم
مثل یک ظهر گرم تابستان شرجی افتاده در هوای دلم
کی خبر دارد آفتاب و زمین از نگاه همیشه منتظرم
حال و روز مرا نمی فهمند این همه عابران در خود گم
این درختان تشنه ای که چنین ریشه دارند در نگاه ترم
یاد شیرین خنده های گلش عطر جان بخش لحظه های من است
کاش می شد دوباره مثل قدیم بال در بال خسته اش بپرم
نام او در ضمیر این شعر است نام من در نهاد این ابیات
گرچه در بین این همه واژه او غریب است و من غریب ترم
خسته ام خسته ... آمدم شاید که شفا بخش روح من باشد
آمدم بلکه مرهمی بنهد روی گل زخم های بال و پرم
####
بعد از آن سال های دل تنگی بعد از آن روزهای بی خویشی
او زن یک بهار گم شده است من برای شکوفه ها پدرم ( ص 82 )
شهر ونیز در ایتالیا از جزیره های کوچکی تشکیل شده است که در کنار یک خلیج کوچک قرار دارند . در این شهر ، به جای خیابان ، کانال دیده می شود و در نتیجه مردم این شهر به جای اتوبوس و یا مترو ، با قایق موتوری یا قایق های بزرگ عمومی به این طرف و آن طرف می روند.
زبان کسی مو در آوردن ( کنایه از بسیار سخن گفتن است )
ازشاعران حبسیه سرا است
پاسخ صحیح را به صورت شماره سوال:پاسخ صحیح به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید. مثال: از چپ به راست بخوانید 4974:2 |
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.