برای روز پرستار
برای روز پرستار
چاپ در روزنامه ی مردم سالاری 25 بهمن 94
برای روز پرستار ...
چون که فارق گشتم از دانش سرا
با خودم گفتم که جَستی از بلا
از تلاشت مدرکی آمد ثمر
گشته ای دیگر پرستاری قدر
می شوی شاغل ، کمر بندی به کار
کسب روزی می کنی با صد وَقار
بر مریضان می دهی یاری به شوق
می دهد اجرت خدا در هر اُفق
هم به دنیا منفعت ، هم آخرت
الغرض باشد تو را خیر عاقبت ...
ای دریغا آن چه می دادم وَعید
در حقیقت ظاهرا بودش بعید
صد دریغا شد چو تحصیلم تمام
روزگارم داسِتانی شد دِرام
با دو صد آیین و یک صد واسطه
با هزار و یک صد و ده رابطه
نرسِ درمانگاهم اینک ، ای دریغ
بشنو احوالاتم اینک ای رفیق
از پرستاران ویک دریا جفا
بشنو تا برگویمت این ماجرا :
تا مریضی را شود درمان تمام
بر پرستاران شود راحت حرام
هر که می گردد به بیماری دچار
نزد ما گاهی بگردد بی قرار
گر که پُر باشد دلش از روزگار
می نماید کُلِ اجدادم قطار
گر بگردد خرج درمانش گران
هم چو رندان می کند نامم بیان
گر که امکاناتمان باشد قلیل
با غضب پرسد ز من گاهی دلیل
گر کشد گاهی کمی بیش انتظار
بر من آرد هم چو بمبی انفجار
گر بریزد قطره ای خون از مریض
هَمرَهَش بر من بتازد با ستیز
وای اگر سوزن ز رگ آید برون
می شود بر مغزم آن جا واژگون
لیکن اینان نزد دکتر هم چو موش
هم چو دیواری که می باشد خموش ...
پول افزون را پزشکان می برند
بر پرستاران ولی غُر می زنند
گو مگر ما مالکیم بر این بنا ؟!
از چه تنها می شوی شاکی زِ ما ؟!
ما که اینک خود ز خون ها بر جگر
عمرمان طی می شود با صد خطر
بیم بیماری و ویروسی جدید
بیم لیزرهای سوزان چون اسید
با حقوقی اندک از بهر معاش
بیم قسطی که دهد روحت خراش
می شوی گاهی ز شغلت نا امید
این تخصص را بخوانی نا مفید
لیکن اما عاشقی در این مسیر
بر پرستاری بِداری دل تو گیر
بهرِ بهبودی به بیماران شفا
آرزویت بوده هر دم از خدا
قطره ای گر در مداوایم سهیم
باشدم این قطره دریایی عظیم
پس بدارم تا به دستانم توان
از پرستاری نرنجم یک زمان
اجرِ خود می گیرم از آن کردگار
بر پرستاری نمایم افتخار
گر که برگردد عقب روزی زمان
گر مُکرر هی بگردم نوجوان
گر بپرسندم : چه شغلی انتخاب ؟
با پرستاری دهم بی شک جواب ...
سید حمیدرضا خوشدل
چاپ در روزنامه ی مردم سالاری 25 بهمن 94

هوای اطراف ما دارای فشار می باشد . هر متر مکعب هوا 13000 گرم وزن دارد وچون ضخامت جو زیاد می باشد ، فشار در حدود 1087 کیلوگرم بر هر سانتی متر مربع از زمین و موجودات آن وارد می آورد . هر چه ارتفاع بالاتری برویم از این فشار کاسته می شود . حال چرا ما این فشار را حس نمی کنیم ؟ علت این است که فشار داخل بدن ما با فشار جو قطع شود و یا انسان را بدون لباس مخصوص در فضا رها کنند . بلافاصله تمامی رگ ها و معاء و احشاء بدن با فشار زیاد می ترکد.
آب و آتش جمع نمی شوند ( این دو کس یا دو چیز ضد یکدیگرند )
![]() |
پاسخ صحیح را به صورت شماره سوال:پاسخ صحیح به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید. مثال: از چپ به راست بخوانید 28564:4 |
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.