شعر اورداپی
شعردروصف اورداپ و اورداپیان
شعردروصف اورداپ و اورداپیان
یکی خندان یکی نالان پسندد...یکی شادو گهی آرام پسندد
یکی زل میزند ایناان جه گویند...مگراینان خل و دیوانه بودند
یکی هروقت بیامدسوی وادی..بگوید ازنفرقبلی چه داری
یکی دیگر فقط ناراضی ازدهر...توگویی جمله مابودیم مقصَّر..
یکی گویی نداردغیراینجاا....بگوکاری ویا باری زهردر
یکی پینارنامش چشمه مانند...یکی النازو بانویاسی مانند
یکی دیگر که سلطان نام دارد...غزل گوید و مِی نوشدسراسر
یکی رامن عمو گویم بدانند...که ستارنام باشداندراین دهر
عمو خوش می نویسدداستان هاا...بسی زیباو وشیرین همچویک قند
یکی نامش نفس بنهاده شاید...که خودرا او دوی مجلس نهاده...
یکی شاهکارنامی اندراین شهر...ازآن ارام و بی تکراره این شهر
یکی صالح یکی ناصح شدندی...خودادمین میان این دواندی
یکی ازشهرهای ماورایی.. بیارد هر کجا زیبا و عالی
که گویدارکه خواهیدکوچ ازاین شهر...رویدانجا که من گویم دراین دهر
یکی بانوبشدازنوع دی ماه...که چشمش بودیادآور زدنیااا
یکی خودرابگویداژده هاانام...مدیر....دانا..ولی ازنوع بحران
برفتندسالهای قبل ازاینجاا..حسی..آیت..ژالان آن مردتنهااا
بگویندآرتین نامی بدین سان ..که شاعریاد داردیک جمله ازان
مگراورداپ سی سی یوبباشد....که آه و وای دَدَم گسترده باشد..
لیلیوم رابگویندمهربان است...همانطورکه انار شیرین زبان است
وروجک ،نامی ازاینجایه روزی ...به همراه چنارو آرفینی...برفتندسوی امریه که شاید...گشایندبخت وامانده به روزی
یکی خانوم نهادخودراگل اندام....دگررایکااا...خانم دکتردراین دهر
دراین وادی بخواننددرس و مشقی..ساناز.هلیااو چندتایی ز .مستی..
همه گفتیم که به اینجاارسانیم...غرض ای دوست خوب و گرامی...نخوان یاارکه خواندی...بزن لبخندی و ردشو به شادی..همانگونه که آوای بهارم....کندخنده زدل هربارو هرجاا
....به هرپست و به هراندوه فانی
لباس قرمز و سفید بابا نوئل، از شرکت کوکاکولا مانده است . سال 1931 میلادی شرکت کوکاکولا برا یتبلیغات خود از این رنگ ها در لباس بابنوئل استفاده کرد.
راه باز جاده دراز (به وجود تو در اینجا نیاز نداریم )
این شعر از کیست؟همت طلب از باطنِ پیرانِ سحرخیز/زیرا که یکی را زِ دو عالم طلبیدند
پاسخ صحیح را به صورت شماره سوال:پاسخ صحیح به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید. مثال: از چپ به راست بخوانید 18084:3 |
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.