شعر در مورد میدان نقش جهان
شعر در مورد میدان نقش جهان
اصفهان نصف جهان من و توست
اصفهان راحت جان من و توست
مسجد زاهد و میخانه ی مست
راز پیدا و نهان من و توست
هر شهیدی که به خاکش خفته
روح بیدار زمان من و توست
داغ خونریزی افغان و مغول
بر دل شهر و به جان من و توست
زخم تاریخ درونش جاریست
مرده رودش نگران من و توست
بسکه خشکیده و لب تر کرده
زخمِ واکرده دهان من و توست
بر دل نقش جهانش دیدم
نقشی از درد جهان من و توست
مسجد و حوزه و بازارش گفت
دین ما در غم نان من و توست
مسجد شیخ بُوَد لطف الله
مسجد شاه، امان من
خرگوش و طوطی تنها حیواناتی هستند که بدون برگشتن به عقب ، می توانند پشت سرشان را ببینند.
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم (قدر چیزی را ندانستن)
روضه ی خلد از...
پاسخ صحیح را به صورت شماره سوال:پاسخ صحیح به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید. مثال: از چپ به راست بخوانید 33832:1 |
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.