شعر درباره اصفهان با لهجه اصفهانی
شعر درباره اصفهان با لهجه اصفهانی
اِز این دیار که نامی خوشِش صفاهونس
سلامی ساده به هر کِس کا اهلی ایرونس
بیا به اینجا و اِز دور نیگا بوکون و بیبین
که اینجا سر تا سرش، اِز خوبی گلستونس
تو اینجا هر چی بخوای، ساختمونی دیدنی یس
همین نه نوم و نشونِش، مُنار جُنبونس
همین نه مسجدی شیخش، پسندی اهلی دِلِس
آدِم تو هر جا می ر ِد ، والله مات و حیرونس
بیا لبی پلی خواجوش، بیبین چیطوری آباش
به مثلی مُرواری، اِز رویی سَنگا غلطونس
تو کوچه باغا، لبی رودخونه، تو دامنی کو
تو هر جا پا می ذاری، خوشدلی غزل خ
پانصد مجسمه نشسته در تالار عجیبی در شهر کانتون چین وجود دارد که معتقدند مجسمه شاگردان بودا می باشند .
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار اید ( هنگام بلایا و مصائب است که انسانها قدر سلامتی را می دانند )
کدام شاعر معاصر و اهل تبریز است ؟
پاسخ صحیح را به صورت شماره سوال:پاسخ صحیح به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید. مثال: از چپ به راست بخوانید 22636:3 |
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.