حرفهایم برای تو
ناز چشمانت کشم آنقدر، حیرانت کنم
بی وفا در قدرت من نیست زندانت کنم
نذر کردم گر تو را روزی به دستت آورم
نوگل این بوستان شمع شبستانت کنم
جام دل انداختی با غیر هم پیمان شدی
مرغ در دام توام، ناچار فرمانت کنم
بنده عشق تو بودن منتهای زندگی ست
جان نا چیزی که دارم آن به قربانت کنم
دل پریشانی مکن جانا که عمری در سکوت
لب فرو بستم مبادا تا پریشانت کنم
کاش در صحن خلوص عشق چون آزاده ای
مفتخر بودم به یک لبخند مهمانت کنم
ابر بودم، آسمان بودی ولی غافل که من
میتوانستم به آهی غرق بارانت کنم....!!

هیچ کس نمی داند، حیات دقیقاً چگونه آغاز شد . شرایط بر روی زمین جوان ، بسیار متفاوت از آنچه امروز هست بود . سطح آن بسیار داغ بوده ، اقیانوس هایش در حال جوشش بوده و اتمسفرش غیر قابل تنفس بود.
مادر زنت دوستت دارد ( به موقع رسیدی زیرا هنوز برای تو چیزی باقی مانده است )
![]() |
پاسخ صحیح را به صورت شماره سوال:پاسخ صحیح به شماره 5000 2853 080 909 پیامک کنید. مثال: از چپ به راست بخوانید 3301:2 |
در صورت ویژه بودن امتیاز آن به شما اضافه خواهد شد.