مشاهیر هندیجان
پیش بینی وضع هوا
وجه تسمیه هندیجان
این منطقه در گذشته نامهای مختلفی داشته که از آن جمله میتوان به " هندیگان " و " هندوان " اشاره کرد. این واژه پس از ورود اسلام به " ایران " به " هندیجان " و " هندیان " تغییر شکل یافتهاست. از دیدگاه واژهشناسی تمام این کلمات از لفظ «هند» مشتق شدهاند. با توجه به دیرینگی این سرزمین به نظر میرسد لغت " هند " ریشه در زبان سانسکریت دارد که به معنای آب است. این نظر را وجود رودخانه " هندیجان " که به زهره موسوم و معنای " ایزد آب " هست بیشتر تایید میکند. بنابراین با توجه به مستندات دیگری که در این زمینه وجود دارد میتوان گفت " هندیجان " به معنای سرزمین " آب " است. هرچند وجود عدهای از مردم کشور هند در این منطقه به دلیل ارتباط تجاری از طریق خلیج فارس و یا مهاجرت گروهی که در برخی از منابع اشاره میشود غیرقابل انکار است. اما بعید به نظر میرسد که وجود آنها بر وجه تسمیه " هندیجان " تاثیری گذاشته باشد.
ضرب المثلهای هندیجانی
آشپِِلا عیب اُسوُم ایکُنِه (آبکش عیب کف گیر میکنه)=دیگ به دیگ میگه روت سیاه
اوخُون نه کارِ بُزه = کار هر بز نیست خرمن کوفتن
کُررُوش دَم دیوار نَخَردِه (آرنجش به دیوار نخورده) = یعنی سرد و گرم روزگار را نچشیده
اَ نمیرُم نه پیرُم (اگه نمیرم هنوز پیر نیستم) = یعنی آخر کارش را هم میبینیم
ایبَرِت سر رو تشنه ایارِت (می برت رودخانه و تشنه برمی گردانت) =نشانه زرنگی و زیرکی کسی است
مُو ایگُم نرِه او ایگِه بدوشِش = من میگم نر است او میگه آنرا بدوش
مِی نوگهٔ دیراندازه (مثل ناودونی که آب را دور پرتاب میکنه) = کسی که فقط به درد غریبهها میخوره
چارهٔ خر نیتَره پِی کُره خره ایشکَنه (حریف الاغ نمیشه پای بچه الاغ را میشکند) = کسی که حریف اصل نمیشه به فرع میپردازد
مِن شهر کُورَل باید دَس بِنی ری تیت (در شهر کورها باید دستت را روی چشمت بزاری) = همرنگ جماعت شی
اگه مُلایی سرِ قبر خُت بخون = اگه بلدی خودت انجام بده
دل بِینِی دلِه = دل به دل راه داره
مِن شهر کورَل یِه تیهای هم پادشایه (در شهر کورها آنکه یک چشم داره پادشاهست) = از جهل عدهای، آن که کمی عاقل است سردسته شده.
این منطقه در گذشته نامهای مختلفی داشته که از آن جمله میتوان به " هندیگان " و " هندوان " اشاره کرد. این واژه پس از ورود اسلام به " ایران " به " هندیجان " و " هندیان " تغییر شکل یافتهاست. از دیدگاه واژهشناسی تمام این کلمات از لفظ «هند» مشتق شدهاند. با توجه به دیرینگی این سرزمین به نظر میرسد لغت " هند " ریشه در زبان سانسکریت دارد که به معنای آب است. این نظر را وجود رودخانه " هندیجان " که به زهره موسوم و معنای " ایزد آب " هست بیشتر تایید میکند. بنابراین با توجه به مستندات دیگری که در این زمینه وجود دارد میتوان گفت " هندیجان " به معنای سرزمین " آب " است. هرچند وجود عدهای از مردم کشور هند در این منطقه به دلیل ارتباط تجاری از طریق خلیج فارس و یا مهاجرت گروهی که در برخی از منابع اشاره میشود غیرقابل انکار است. اما بعید به نظر میرسد که وجود آنها بر وجه تسمیه " هندیجان " تاثیری گذاشته باشد.
ضرب المثلهای هندیجانی
آشپِِلا عیب اُسوُم ایکُنِه (آبکش عیب کف گیر میکنه)=دیگ به دیگ میگه روت سیاه
اوخُون نه کارِ بُزه = کار هر بز نیست خرمن کوفتن
کُررُوش دَم دیوار نَخَردِه (آرنجش به دیوار نخورده) = یعنی سرد و گرم روزگار را نچشیده
اَ نمیرُم نه پیرُم (اگه نمیرم هنوز پیر نیستم) = یعنی آخر کارش را هم میبینیم
ایبَرِت سر رو تشنه ایارِت (می برت رودخانه و تشنه برمی گردانت) =نشانه زرنگی و زیرکی کسی است
مُو ایگُم نرِه او ایگِه بدوشِش = من میگم نر است او میگه آنرا بدوش
مِی نوگهٔ دیراندازه (مثل ناودونی که آب را دور پرتاب میکنه) = کسی که فقط به درد غریبهها میخوره
چارهٔ خر نیتَره پِی کُره خره ایشکَنه (حریف الاغ نمیشه پای بچه الاغ را میشکند) = کسی که حریف اصل نمیشه به فرع میپردازد
مِن شهر کُورَل باید دَس بِنی ری تیت (در شهر کورها باید دستت را روی چشمت بزاری) = همرنگ جماعت شی
اگه مُلایی سرِ قبر خُت بخون = اگه بلدی خودت انجام بده
دل بِینِی دلِه = دل به دل راه داره
مِن شهر کورَل یِه تیهای هم پادشایه (در شهر کورها آنکه یک چشم داره پادشاهست) = از جهل عدهای، آن که کمی عاقل است سردسته شده.
جهث مشارکت در تکمیل بانک اطلاعاتی شهر هندیجان عضو سایت شوید
این کار جهت اطمینان از صحت اطلاعات وارد شده میباشد.
اطلاعات دیگر از هندیجان
اطلاعات عمومی استان خوزستان
اطلاعات عمومی سایر نقاط ایران
آخرین ویرایش مختصات توسط: چگوارا